ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد
ساخته بر ریگ،ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم
گفت ای مفتون شیدا،چیست این؟ می نویسی نامه؟سوی کیست این؟
هر چه خواهی در سوادش رنج برد تیغ صرصر خواهدش حالی سترد
کی به لوح ریگ باقی ماندش؟ تا کسی دیگر پس از تو خواندش
گفت شرح حسن لیلی می دهم خاطر خود را تسلی می دهم
می نویسم نامش اول وازقفا می نگارم نامه ی عشق و وفا
نیست جز نامی از او در دست من زان بلندی یافت قدر پست من
نا چشیده جرعه ای از جام او عشق بازی می کنم با نام او
تقدیم به دوستی که جز این خانه و این نام یادگار دیگری ندارم
سلام دلیل خاصی داره اسم وبلاگت رو گذاشتی مانگ؟دبیرستان که بودم عاشق این شعر بودم
آره چون خیلی قشنگه بعدشم به معنی ماه تو آسمونه
به این میگن یه پست خوب
ببینم نویسنده جدید استخدام کردی
مانلی نداشتیم
ولی خب شعر زیبایی بود متشکرم
مانلی:ممنونم،بهتر بود پست اول را در مورد خودم توضیحاتی می دادم
به هر حال خوشحالم که به جمع شما دوستهای اینترنتی پیوستم
(البته خود شعر توضیح های لازم را در مورد موقعیت من داده)