ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
قلم را حرمتیست که دیگر دل شکسته ی ما را بدان پایبندی نیست .
باد می وزد و شاخه ها را تکان می دهد ،
موج می آید ، و کودکان قعله های خود را خراب می کنند و از نو می سازند ،
کودکان فرار نمی کنند و تنها می خندند،
پرنده ای خسته از پرواز در زیر شرشر باران سکوت می کند ،
پرنده ای دیگر در اشتیاق پرواز درون قفس زیر باران غلغه ای براه می اندازد.
باد تندی می وزد و شاخه ها را می شکند ،
کودکان در وحشت گم شدن گریه می کنن ،
پرنده ای آتش می زند خود را برای بقا ،
ماهی کوچک عاشق هوا می شود.
خاکستری بجا مانده - قعله های نیمه سازه،رها شده – جسد ماهی کنار ساحل می پوسد،
فردا باد آرامی می وزد و شاخه های که سالم مانده اند می رقصند .
من در بین اینها ایستاده ام .